ازدواج موفق
با ديدن طلاق و شكست هاي عشقي در اطرافمان به فكر فرو ميرويم كه چه ازدواج موفق است؟ در پاسخ به اين سوال مي بايست از خود بپرسيم چرا ازدواج مي كني و چه زماني؟
گاهي براي فرار از تنهايي و افسردگي به فرد ديگري پناه مي آوريم غافل از اينكه او هم تشنه محبت
است و به ما چنگ انداخته است به مرور زمان هر دمي آب اينكه چيزي براي دادن به ديگري نداريم و همواره تشنه گرفتن عشق باقي مي مانيم تا زماني كه اين رشته دوستي را پاره ميكنيم و يا او ما را طرد ميكند.
بارها به ارتباط اشتباهي رو مي آوريم اما به اين مي انديشم كه ممكن است ايراد از من باشد و انتخاب ناصحيح است زيرا با گفتن اين جمله مسئوليت تصميم گيري و حماقت هاي مان را برعهده مي گيريم و خودمان مقصر شمرده مي شويم پس چقدر راحت تر است كه بگوييم طرف مقابل بي لياقت بود.
در حالي كه به جاي آويزان شدن به ديگري ميبايست خودسازي ميكرديم و طوري ارزشمند ميشديم كه همان براي ما مي مردند.
تغيير دادن خود سخت است و ازدواج كردن براي رسيدن به خوشبختي آسان به نظر ميرسد اما چه بسيار افرادي كه درگير اين سراب شده اند و به جاي درمان خود به سمت بودن با ديگري رفته اند و پس از بارها اعتماد كردن و ظرف خوردن خسته شده اند پا پس كشيده اند و دروازه قلب خود را بر روي افراد جديد بستهاند و خود را از موهبتهاي آشنايي با شريك واقعي زندگي شان كه با آنها همخواني دارد محروم كردند.
چه ازدواجي موفق است!؟ ازدواج موفق است كه بر پايه درست بنا گذاشته شده باشد پايه درست را چه كسي تعريف ميكند درست براي شما چيست انسان همخوان با شما كيست و چه خصوصياتي ميبايست داشته باشد؟
از كلي گويي ها و ابهام بپرهيزيم و از توهم و رويا به در آييم و از واقعيت كمك بگيريم با كمك گرفتن از علم روانشناسي و استفاده از آزمون هاي پيش از ازدواج مي توان شخصيت مشابه خود را به درستي ارزيابي كرد و از استرس انتخاب بيرون آمد.
ازدواج موفق تكه همخواني هاي پيش از ازدواج در آن رعايت شده باشد شخصيت هاي مشابه و انعطافپذير كه ديدي واقع بينانه نسبت به هم دارند و ايراد هاي هم را مي پوشانند و ميپذيرند در پي تغيير طرف مقابل نيستند و به او همونطوري كه هست عشق مي ورزند و اين عشق غير مشروط لازمه داشتن شخصيت سالم است.
نميتوان از فردي كه در رابطه پيشين آسيب ديده و به صورت ناهوشيار در پاي آسيب زدن به افراد است انتظار داشت كه همسر مناسبي از آب در آيد مگر آنكه بر روي خود كار كرده باشد. حتي دو فرد به ظاهر سالم و شبيه به هم ممكن است تفاوت هاي زيادي را داشته باشند صرف وجود اختلاف نميتوان از ازدواج چشم پوشي كرد بلكه اين نپذيرفتن تفاوت هاست كه مشكل ساز است اينكه فردي فكر كند خودش عاليس و ديگران هم بايد شبيه و عمل كنند و صلاح آنان را از پيش مي دانند.
همسري كه كنترل گري مي كند مثل من پيش از ازدواج هم فردي مستقل و قوي بوده است لذا با ديدن پيشينه فرد از كودكي تا الان توسط متخصص روانشناس و گذاشتن تست هاي شخصيت دو نفر كنار هم بر روي ميز مي توان از جمع اين مشاهدات باليني به پيش بيني علمي دست يافت كه بر پايه حدس و گمان نيست. خاصيت علم اين است كه به ما يقين مي بخشد و شك و ترديدها را كنار ميزند و با قلبي مطمئن پا در رابطه مي گذاريم كه با ساختن آن روز به روز عميقتر خواهد شد.
پايه هاي ازدواجي كه سست باشد و يا بر مبناي نياز جنسي و يا فشارهاي خانواده يا ترس از تنهايي و غيره قرار گرفته باشد با كوچكترين تلنگري از واقعيت در هم ميشكند و زمان مفيد هر دو نفر را ميكشد بودن با كسي كه تو رو مجبور ميكند نقاب بزني و خودت نباشي خسته كننده است هرچند كه منفعت هاي مالي واعتباري زيادي هم داشته باشد اطمينان از اينكه طرف مقابل خود واقعي ما را ديده و پذيرفته باعث مي شود بدون ترس از دست دادن آزادانه خودمان باشيم و از تفاوتها لذت ببريم مثلا هيچكس سلطه ديگري را نمي پسندد اما در قالب احترام گذاشتن به همديگر و دادن و گرفتن امتيازات مختلف ميتوان تغيير هايي دلنشين و خودخواسته را در عادت ها ايجاد كرد در ازدواج موفق هر دو فرد به رشد و كمال مي رسند و با گذشت سالها رابطه عاطفي بين آنها قوي و قويتر ميشود و همانا اين هدف زندگي است خود را دوست بداريم و كمك كنيم تا ديگران هم خود را دوست بدارند و جامعه سرشار از عشق باهم بسازيم.